خودکشی در مه

مرگ پایان کبوتر نیست

خودکشی در مه

مرگ پایان کبوتر نیست

امید


  

 

  اندوه باعث میشود در گذشته زندگی کنی 

   

نگرانی باعث میشود در جا بزنی  

 

  امید تو را به بالا می کشاند .

من بی فروغم


اگر به خانه ی من آمدی"...برایم مداد بیاور.....مداد سیاه...می خواهم روی چهره ام خط بکشم تا به جرم زیبایی در قفس نیفتم ، یک ضربدر هم روی قلبم تا به هوس هم نیفتم !

یک مداد پاک کن بده برای محو لبها.....نمی خواهم کسی به هوای سرخیشان ، سیاهم کند!

یک بیلچه، تا تمام غرایز زنانه را از ریشه در آورم....شخم بزنم وجودم را ...بدون اینها راحت تر به بهشت می روم گویا!

یک  تیغ بده؛  موهایم را از ته بتراشم..... سرم هوایی بخورد..... و بی واسطه روسری کمی بیاندیشم !

نخ و سوزن  هم بده ، برای زبانم می خواهم ... بدوزمش به سق....اینگونه فریادم بی صداتر است!

قیچی یادت نرود.........می خواهم هر روز اندیشه هایم را سانسور کنم !  

پودر رختشویی هم لازم دارم.....برای شستشوی مغزی....مغزم را که شستم ، پهن کنم روی بند... تا آرمانهایم را باد با خود ببرد به آنجایی که عرب نی انداخت... می دانی که؟ باید واقع بین بود !

صدا خفه کن هم اگر گیر آوردی بگیر......می خواهم وقتی به جرم عشق و انتخاب ،  برچسب فاحشه می زنندم.... بغضم را در گلو خفه کنم!

یک کپی از هویتم را هم می خواهم..... برای وقتی که خواهران و برادران دینی  به قصد ارشاد، فحش و تحقیر تقدیمم می کنند !

تو را به خدا.....اگر جایی دیدی "حقی" می فروختند .....برایم بخر....تا در غذا بریزم..... ترجیح  می دهم خودم قبل از دیگران حقم را  بخورم !

و سر آخر اگر پولی برایت ماند ...برایم  یک پلاکارد بخر......به شکل گردنبند.......بیاویزم به گردنم....و رویش با حروف درشت بنویسم:

"من یک انسانم "..." من هنوز یک انسانم" ...." من هر روز یک انسانم"

 

اضطراب

آن چیزی که در ادامه می آید برون ریزهای ذهن من از مقاله ی <راه نما>ی استاد علی طهماسبی با عنوان اضطراب وجود است. 

آدم گاهی دچار اضطراب هایی می شود که منشا آن را نمیداند.اضطراب از مرگ یکی از انهاست که همه ی ما زمانهای زیادی دچار آن شده ایم.برای این اضطراب دلیلی داشته ایم مبتنی بر نیست شدن.و این از دغدغه ی جاودانگی ما می آید.و شاید ندرتا این اضطراب ناشی از مرگ مبتنی بر اندیشه نا تمام ماندن (من) باشد.شاید از این می ترسیم که (رشد)نکرده ایم و در راه امر متعالی ره نپیموده ایم. 

از نگاه دینی انسان از دو اقنوم تشکیل شده است که همواره بین آن دو سرگردان است. 

روح که هدیه ی خداوند به انسان است و از زمان آفرینش انسان در وجود او نهاده شده است و نفس که به تعبیر قرآن آوردگاه شیطان است و شورمندی حیات دارد و برای زنده ماندن جسم انسان به هر قیمتی تلاش میکند.روح دغدغه ی امر متعالی و نامهای خداوند دارد و نفس دغدغه ی زنده ماندن. 

جالب اینجاست که شاید بدون نفس و دغدغه های آن روح نتواند صیرورت بیابد.بنا بر این وجود آن واجب است.وبه گمان من شاید با دغدغه های آن است که روح ظرفیت حرکت به سوی خدا را پیدا میکند و تلاش و سعی آدم برای رشد پدید می آید. 

شاید نفس فراهم آورنده ی مصیر روح است به سوی خدا و جدال بین این دو لحظه لحظه های اضطراب را برای ما پدید می آورد 

توصیه می کنم که نوشتار اضطراب وجود را حتما بخوانید

روز پدر مبارک

 

پدر خوبم خیلی دوستت دارم

 

روزت مبارک

زندگی دوباره

            

سلام به دوستانم و دوستان دوستانم که این مطلب ومرگ ممنوعه رو میخوانند.

 

میخوام امروز بهتون راهی رو نشون و پیشنهاد بدم که بتونین به خودتون و دیگران این فرصت رو بدین تا در لیست انسانهایی باشید که  حتی با مرگشون هم به دیگران زندگی میدن ! چطوری؟!!!!!!!!

خیلی ساده س کافیه کارت عضویت داشته باشید که گرفتنش بسیار ساده و رایگانه .

فقط ازتون خواهش میکنم ،این زنجیر رو با فرستادن این مطلب به همه دوستانتون  محکمتر و طولانی تر کنید.

امیدوارم همیشه سلامت و زنده باشید

 

برای پر کردن فرم عضویت روی آدرس زیر کلیل کنید

www.iran-ehda.com/signin/signup.asp