خودکشی در مه

مرگ پایان کبوتر نیست

خودکشی در مه

مرگ پایان کبوتر نیست

رد پا

صبح اومدم ببینم کی برای مرگ ممنوع پیغام گذاشته ! اما انگار هیشکی به فکر مرگ نیست

خودکشی در خیابان شلوغ

 

ای خیابانهای شلوغ من سالها شما را رد شدم

اینبار شمایید که از من رد خواهید شد.

ای خیابانهای شلوغ بنگرید مرگ مردی را در خود

کشتن مرگ

    تو یکروز مرا میکشتی

امروز من تورا میکشم ای مرگ تدریجی

آهای مرگ

آهای مرگ ، دمی که نقاب دهشتناکت را بر کشی، بس دلپذیری مرگ...بسی دلپذیر

 

قدمم از قدم نمی‌رود، انگار همه دهان باز کرده‌اند مرا می‌نگرند...

بس دلپذیری مرگ...

 

هوا، می‌گویند سرد است، تنم اما کرخت، در نمی‌یابد گذر کسل کننده اطرافش را، بس دلپذیری مرگ...

 

 

نوای موسیقی در جانم، به کدامین سو می‌خواندم، بس دلپذیری مرگ...

 

تنها، میان مردمان، جماعت دیگر دل بریده‌ام از آن، بس دلپذیری مرگ...

 

بسی دلپذیر آن دم که نقاب بر می‌کشی...

به آغوشت می‌شتابم...تنها....

بس دلپذیری مرگ...!

 

 

پایان قصه مجنون

ای اشتیاق مرگ   در من طلوع کن  من اختتام قصه ی مجنون را    اعلام می کنم  ...