خودکشی در مه

مرگ پایان کبوتر نیست

خودکشی در مه

مرگ پایان کبوتر نیست

کفر نمی‌گویم،!

   

خدایا کفر نمی‌گویم،

پریشانم،

چه می‌خواهی‌ تو از جانم؟!

مرا بی ‌آنکه خود خواهم اسیر زندگی ‌کردی.

خداوندا!

اگر روزی ‌ز عرش خود به زیر آیی

لباس فقر پوشی

غرورت را برای ‌تکه نانی

‌به زیر پای‌ نامردان بیاندازی‌

و شب آهسته و خسته

تهی‌ دست و زبان بسته

به سوی ‌خانه باز آیی

زمین و آسمان را کفر می‌گویی

نمی‌گویی؟!

خداوندا!

اگر در روز گرما خیز تابستان

تنت بر سایه‌ی ‌دیوار بگشایی

لبت بر کاسه‌ی‌ مسی‌ قیر اندود بگذاری

و قدری آن طرف‌تر

عمارت‌های ‌مرمرین بینی‌

و اعصابت برای‌ سکه‌ای‌ این‌سو و آن‌سو در روان باشد

زمین و آسمان را کفر می‌گویی

نمی‌گویی؟!

خداوندا!

اگر روزی‌ بشر گردی‌

ز حال بندگانت با خبر گردی‌

پشیمان می‌شوی‌ از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت.

خداوندا تو مسئولی.

خداوندا تو می‌دانی‌ که انسان بودن و ماندن

در این دنیا چه دشوار است،

چه رنجی ‌می‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است 

      دکتر علی شریعتی

رمز موفقیت

  

 

از شخصی پرسیدند رمز موفقیت چیست?! و او گفت که رمز موفقیت را نمی داند اما رمز شکست این است که بکوشیم رضایت همه را به دست آوریم 

تقدیم به همه زنان


 


زن عشق می کارد و کینه درو می کند...دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش
با تو برابر...می تواند تنها یک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن
چهار همسرهستی... برای ازدواجش ــ در هر سنی ـاجازه ولی لازم است و تو هر
زمانی بخواهی به لطف قانونگذار می توانی ازدواج کنی...در محبسی به نام
بکارت زندانی است و تو...او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی...او می
زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی...او درد می کشد و تو نگرانی که
کودک دختر نباشد...او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می
بینی...او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر.... و هر روز او متولد
میشود؛
عاشق می شود؛ مادر می شود؛ پیر می شود و میمیرد...و قرن هاست که او؛ عشق
می کارد و کینه درو می کند چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای
گذشت زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش؛ گام
های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد؛ سینه ای را به یاد
می اورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده
می کند...و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از
درد...! و این, رنج است,

 دکتر علی شریعتی

مدینه فاضله

انتقاد مجید مجیدی

شب گذشته در نشست نقد و بررسی فیلم «آواز گنجشک‌ها» مجید مجیدی گفت: متأسفانه چند روز پیش، برنامه مستندی در تلویزیون دیدم که پیرزنی را نشان می‌داد که به ‌واسطه خانه‌ای که در سفر استانی به او داده بودند، بلند بلند دعاگوی مسئولان بود؛ آن هم برای رسیدن به بدیهی‌ترین حقش! چرا ما باید به گونه‌ای رفتار کنیم که کرامت انسانی را جلوی تلویزیون به حراج بگذاریم؟

مجیدی ادامه داد: ما شیعه امیرالمؤمنین (ع) هستیم که حتی حاضر نبودند کسی بداند به چه کسی کمک می‌کنند. حال چرا باید به جایی برسیم که آبروی مردم را برای کمترین کاری که برایشان کرده‌ایم و حقشان هم بوده است، هزینه کنیم؟ چرا در فرهنگ غنی ما، باید امروز به جایی برسیم که وقتی حقوق اولیه انسان‌ها را به آنها می‌دهیم، عزت و کرامتشان را حراج کنیم؟
از نگاه من، انسان شریفتر از آن است که بخواهیم او را با دو کیسه برنج زیر پای بگذاریم.

کارگردان فیلم آواز گنجشک‌ها گفت: در یکی از شب‌های زمستان رفتگری را دیدم که مشغول جارو کردن خیابان بود و من پس از اینکه ماشین را پارک کردم، به دلم افتاد که پولی هم به او بدهم. اول کمی دودل بودم و تنبلی کردم، اما سرانجام پول را برداشتم و خیلی محترمانه و دوستانه به طرفش گرفتم، خیلی هم احساس خوب بودن می‌کردم و در عوالم فرشته‌ها سیر می‌کردم(!!) اما دیدم که به سختی تلاش دارد دستکشش را که به دستش هم چسبیده بود دربیاورد و بعد پول را بگیرد. اصرار کردم که چرا نمی‌گیری گفت: «بی ادبی می‌شود، این دست خداست که به من پول می‌دهد.» خدا شاهد است آن شب تا صبح نتوانستم بخوابم.

مجیدی تأکید کرد: از دید خدا این گونه نیست که شأن و منزلت انسانها بر مبنای جایگاه اجتماعی‌شان تعیین شود. خیلی وقت‌ها خداوند به واسطه همین بندگان مخلص، شر و بلا را از سر میلیون‌ها انسان دور می‌کند و احترام به همین آدها کمترین حقوقی است که برایشان می‌توان متصور بود. چگونه این کرامت‌های انسانی را ما به حراج می‌گذاریم؟ من وقتی به کشورهای دیگر می‌روم و میزان احترام را در آنجا به انسانها می‌بینم، یاد حرف دکتر شریعتی بزرگ می‌افتم که می‌گفت در سفر به کشور کفر مسلمان ندیدم اما اسلام را دیدم و در اینجا مسلمان زیاد دیدم اما اسلام را ندیدم.

این کارگردان نام‌آشنای سینمای ایران تأکید کرد: ما مدعی همه این ارزش‌ها بودیم، اما امروز به کجا می‌رویم؟ چرا مایی که ادعای این را داشتیم که بر بستر فرهنگ شیعی حرکت می‌کنیم، به چنین وضعیتی رسیده‌ایم؟

وی در ادامه خاطرنشان کرد: به نظر من، یکی از اصلی‌ترین دلایلش سقوط اخلاقی است؛ زمانی در فرهنگ ما بدترین چیزها دروغ و غیبت بود، اما امروز ببینید چه شده که دروغ گفتن برایمان مثل نقل و نبات شده است، همه اهل ریا شده‌اند و همین‌ها خطر اصلی و عامل انحطاط جامعه ماست. ما باور داریم که لقمه حرام، نسلی را به باد می‌دهد، اما امروز لقمه حرام امر کاملاً طبیعی شده است و حتی در بانک‌های ما کاملاً عادی رواج دارد. ما در گام نخست باید زیرساختهای معرفتی و اخلاقی جامعه را بالا ببریم.

مجیدی گفت: همین دیشب تلویزیون روستایی را نشان می‌داد که مردم هنگام نماز کارها را ترک می‌کردند و درب منازل را باز می‌گذاشتند و بدون نگرانی سراغ نماز می‌رفتند. یکی از اهالی می‌گفت: ما با قرآن و شعایر دینی روستایمان را بیمه کرده‌ایم؛ اینجا کسی با کسی بد نیست، کسی دعوا نمی‌کند، کسی از کسی بدش نمی‌آید. این مدینه فاضله‌ای است که ما می‌خواستیم و خوشبختانه هم گمان می‌کنم آنجا، جایی بود که هنوز پای مسئولی به آنجا نرسیده است

امامزاده سیار

  

ماجرای قتل عام درختان را در روزهای اخیر در استان گیلان بدستور حجت‌الاسلام میرحسینی اشکوری، مدیر کل اوقاف و امور خیریه استان را حتما شنیده اید که ؟ این تصمیم مضحک تحت عنوان مبارزه با خرافه پرستی و بدعت در دین از سوی این اداره و با همکاری نیروی انتظامی انجام شده که طی این عملیات نجات مذهب درختان کهنسالی که عمر تعدادی ازآن‌ها به سه، چهار هزار سال می‌رسد و برخی از مردم بنا به اعتقادات دیرینه‌شان به این درختان دخیل می‌بندند و حاجت می‌طلبند به عنوان عامل اصلی خرافه‌پرستی محکوم به مرگ شدند. 

 اما درست در هنگامی که اره های برقی در گیلان بدستور اوقاف داشتند درخت ها را قطعه قطعه می کردند در اراک بلندگوهای آستانه امامزاده فارسیجان اراک که اتفاقا آنجا هم زیر نظر اداره اوقاف و امور خیریه می باشد در سطح شهر زائر می طلبید ! بله همانطور که در عکسی که چند روز پیش در یکی از خیابانهای اصلی شهر اراک گرفته شده است ، می بینید که ضریح امامزاده را سوار بر کامیون به داخل خیابانها آورده اند تا مردمی که وقت رفتن به امامزاده را ندارند حاجاتشان برآورده شودو ضمنا امامزاده هم حتما دلش باز شود و شهر راهم ببینید ! و اینبار او باشد که به میان مردم بیاید و مردم هم با دیدن ضریح دوان دوان به سویش بیایند و دستی بر سرو رویش بکشند و پولی هم داخل آن بریزند . اما نکته جالب اینکه شاید همان تکه پارچه های که در گیلان باعث قتل عام درختان شد اینجا با داد و بلند گو توسط مردی که احتمالا لیدر تور امامزاده بود ه به مردم داده میشده که به ضریح مبارک این امامزاده سیار و توریست ببندند و حاجت بگیرند . پ . ن : فقط نمی دانم با گرانی گازوئیل و سوخت هزینه های این امامزده در این تور سیاحتی زیارتی چگونه تامین می شود نکند که امامزاده جان کارت سوخت دارند ؟!