خودکشی در مه

مرگ پایان کبوتر نیست

خودکشی در مه

مرگ پایان کبوتر نیست

کودک آزاری جنسی

گفتم که قراره یکسری فعالیتهایی رو در مورد نا امنی جنسی کودکان آغاز کنیم و نیاز به کمک و همفکری شما دوستان داریم

 

چند روز پیش یکی از دوستان ایمیلی برام فرستاد  آنچنان تکان دهنده بود که هنوز نمیتونم باور کنم!

سایتی در دبی برای افرادی که تمایل به سکس با کودکان دارن خدمات ارائه  میده!

نکته مهم اینکه این سایت به زبان فارسی  و به مدیریت یک ایرانی اداره میشه!


عکس دو کودک معصوم و فوق العاده زیبا که با آرایش شرقی و لباسهای زننده در سایت ارائه شده بود تن هر انسانی رو به لرزه میانداخت!

اسم ۲ دختر بچه ایرانی بود و این نشون میداد این مبتکر ایرانی کالای کشور خودش رو  هم ارائه میده.!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!برای دیدن این آگهی روی این آدرس کلیک کنید http://www.offstage.blogfa.com/post-46.aspx

نمیدونم به کجا داریم میرسیم.هرچی که هست اونقدر زشت و پلیده که .......

بازم ازتون میخوام با ما همکاری کنید و در مورد کودک آزاری جنسی و بهره کشی از کودکان در جهت رفع نیازهای حیوانی اگر نکته یا مطلبی دارید با ما شریکش کنید تا شاید با هم راهی برای ممانعت از این فجایع پیدا کنیم

روسپیها به بهشت نمی روند!

امروز مطلب جالبی در مجله روزانه خواندم که فکر کردم بد نباشد شما هم بخوانید و نظر بدین!

.

.

.

.

 

 .

 

روسپیها به بهشت نمیروند

 

روزی که فیلم «جیب بر ها به بهشت نمی روند» را دیدم بچه تر از الان بودم. تا آن هنگام خیلی با مفهوم گناه آشنا نبودم؛ شاید در همین حد که اگر کسی همکلاسی اش را اذیت کند ممکن است به جهنّم برود یا اینکه احتمالاً دروغگو دشمن خداست.
بعدها فهمیدم که گناه مفهومی پیچیده است. آنقدر پیچیده که ممکن است خود گناهکار هم نفهمد که قبح عملش چقدر بوده است و البته آنقدر وحشتناک که گاهی تصوّرش برای ما مشکل باشد؛ مثلاً تصور کنید کسی برای تامین لذّات دیگران، بدنش را بفروشد و عزّتش را یا همه ی هستی اش را... روسپی ها را می گویم.
حالا فکر کنید کسی برای تامین لذّات دیگران اندیشه و اعتقادش را بفروشد، امروز این طرف، فردا آن طرف... این دسته آدمها را چه می نامید؟
روسپی سیاسی خوب است؟!
روسپی های سیاسی احتمالاً آدمهای جالبی اند؛ همیشه تنور سیاست با اینها گرم است، اساساً اینها سرگرمیشان سیاست است، اینها با قطار سیاست به تعطیلات آخر هفته می روند... مثلاً به کیش... یا می روند به باغهای پسته شان در کرمان سر بزنند!
و قطاری دیدم که سیاست می برد و چه خالی می رفت!
شنیدم یکی از همین روسپی های سیاسی -که البته ریش قشنگی دارد و پیراهن یقه شیخی هم می پوشد- در بحبوحه ی کشتارهای بی رحمانه ی مسلمانان غزّه تن فروشی کرده است.

سخنگوی حزب کارگزاران بدنبال مجلس هشتم:
"
ایرانیان سال هاست که احساسشان این است که ما بی خودی پول خودمان را در فلسطین هزینه می کنیم؛ ..."

من فکر می کنم روسپی های سیاسی هم هیچگاه به بهشت نمی روند!

 

 

تو از کدام دسته ای؟

دکتر علی شریعتی انسانها را به چهار دسته تقسیم کرده است:

 

1-آنانی که وقتی هستند هستند و وقتی نیستند نیستند.

 

عمده آدمها. حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم می‌شوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.

 

 

. آنانی که وقتی هستند نیستند و وقتی نیستند هم نیستند 2-

 

مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هویتشان را به ازای چیزی فانی واگذاشته‌اند. بی شخصیت‌اند و بی اعتبار. هرگز به چشم نمی‌آیند. مرده وزنده‌اشان یکی است.

 

 

. آنانی که وقتی هستند هستند و وقتی که نیستند هم هستند 3-

 

آدمهای معتبر و با شخصیت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثیرشان را می گذارند. کسانی که هماره به خاطر ما می‌مانند. دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم-

 

 

. آنانی که وقتی هستند نیستند و وقتی که نیستند هستند -4

 

شگفت انگیز ترین آدمها. در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوه اند که مانمی‌توانیم حضورشان را دریابیم. اما وقتی که از پیش ما میروند نرم نرمآهسته آهسته درک می‌کنیم. باز می‌شناسیم. می فهمیم که آنان چه بودند. چهمی گفتند و چه می خواستند. ما همیشه عاشق این آدمها هستیم . هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار می‌گیریم قفل بر زبانمان می‌زنند. اختیار از ما سلب می‌شود. سکوت می‌کنیم و غرقه در حضور آنان مست می‌شویم و درست در زمانی که می‌روند یادمان می آید که چه حرفها داشتیم ونگفتیم. شاید تعداد اینها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.

 

                                               راستی تو از کدام دسته ای؟

 

زنان را با تخم مرغ بشناسیم ؟؟

 

 

در چند روز گذشته از رادیو صدای تهران یکی از قوی ترین استدلالها در مخالفت با دادن حق

طلاق به زنان ‏پخش شد. ‏

‏"فریدون امیرآبادی"  در این‎ ‎برنامه رادیویی گفت: "زنان امروز تخم مرغ هم بلد ‏نیستند درست کنن

حق طلاق هم می‎ ‎خواهند".؟؟

 و به همین دلیل محکم با دادن حق طلاق به زنها مخالفت کرد.  آقای امیرآبادی یادمان باشد

زنها‎ ‎اگر هم بلد باشند تخم مرغ درست کنند،‎ ‎تخم مرغ پختن را جزو و ظایف ‏خود نمی‎ ‎دانند

 و قدر و منزلت و زنانگی خود را با آشپزی برای امثال شما محک نخواهند زد. ‏

 

فریدون امیر آبادی  با چنین اظهار نظرهایی منشا ‏همه اختلافات خانوادگی را توقعات نابجای زنان

 دانسته و همه زنان را قبل از مراجعه به محکمه‏‎ ‎یکسره ‏محکوم کرده است. ‏

 

مسئول حل اختلاف خانوادگی شهر تهران‏‎ ‎معتقد است اگر حق طلاق به زنها داده شود،

 هیچ مردی روز خوش ‏نخواهد دید و به‎ ‎عبارتی ایشان معتقد است برای بهره مندی همه جانبه

 نیمی از جامعه از روز خوش، بایستی ‏آگاهانه نیم‎ ‎دیگری از اجتماع از حقوق خود محروم شود. ‏

اظهار نظر فریدون امیر آبادی از رسانه‏‎ ‎ملی نه تنها توهینی غیرقابل تحمل به همه زنان ایرانی

است که ‏جسارت به تمام‎ ‎مردانی است که قدر و منزلت مادران خود را با آشپزی محک نمی زنند .

 ‏آقای امیر آبادی احتمالا نمی دانند که دوران خدمت‎ ‎خانگی و تمکین جنسی در مقابل نفقه

 به سر آمده است ...

*******

با تشکر از سایت روزانه

 

 

نخلی خمیده و دشتی ترک ترک

              

            

                                                           

خبرگزاری جمهوری اسلامی نقل کرد، دختر بچه ای فقیر در پایتخت بولیوی، با وسایل واکس زنی در مسیر رئیس جمهور قرار گرفت، رئیس جمهور او را نوازش کرد و گفت: دلم می خواست یک ساعت  آن دختر بچه را در آغوش بگیرم و گریه کنم.

راستی از زهکلوت تا شهر لاپاز پایتخت بولیوی چقدر راه است؟ به نظر شما آن دخترک واکسی در آن پایتخت شلوغ روزی چقدر درآمد دارد؟ و به نظر شما پدر دختران بی عروسک زهکلوتی آیا در هجوم خشکسالی و فقر به اندازه همان دخترک واکسی بولیویایی درآمد دارند؟
رئیس جمهور محترم، آقای احمدی نژاد،
اینکه شما دلتان می خواسته یک ساعت آن دخترک فقیر را در آغوش بگیرید و گریه کنید نشان از نوعدوستی شما دارد و قابل تقدیر است، اما ای کاش فرصت می کردید یک ساعت که نه، یک دقیقه با بچه های ما هم گریه می کردید. بچه هایی که زیر کپرهای قلعه گنج نیش عقرب در بدن نازکشان فرو می رود و قبل از رسیدن به اولین درمانگاه، کبود و نابود می شوند. بچه هایی که بهترین غذایشان آن طور که من از نزدیک دیدم یک قاشق رب گوجه است که در ظرفی آب گرم می ریزند و نانی اگر باشد در آن تریت می کنند و سر بر بالین خشک می گذارند تا فردا با پای برهنه به مدرسه بروند و چون کیسه آرد کمیته امدادشان ته کشید و از نان خبری نیست بالاجبار بگویند «بابا آب داد»
رئیس جمهور محترم
یک فیلمساز درد آشنای کرمانی از گرسنگی و بیماری های ناشی از سوء تغذیه بچه های جنوب استان کرمان مستندی ساخته است که دردمندانه دیدن دارد. دیروز هم خبرگزاری مهر خبر داد که بسیاری از بچه های روستاهای منوجان از سوء تغذیه رنج می برند. من همچنین از فقر کودکان کهنوجی قصه ای شنیده ام که تلخی روایتش را همیشه با خود داشته ام. قصه دختر فقیری که بیمار بود و پولی و ایضا وسیله ای نداشت تا به شهر برسد، او به یکی از مردان ده که ماشینی داشته، می گوید: اگر مرا به دکتر برسانی «بره» ای دارم که به جای کرایه می دهمت، اما کسی درد او را جدی نگرفت و او را به طبیب نرساند و مُرد به همین سادگی.
برادر احمدی نژاد، این روزها خیلی از مردم دنیا شما را قهرمانی می دانند که پنجه در پنجه استکبار جهانی گذاشته اید به همین خاطر است که در مصر خرمایی مرغوب را «احمدی نژاد» نام گذاشته اند و خرمایی دیگر را «سیدحسن نصراله» و نامرغوب ترین نوع خرمایشان را «بوش».
اما آقای رئیس جمهور این همه برای کودک زهکلوتی نان و برای سوء تغذیه اش درمان نمی شود. 
رئیس جمهور، دل سوزاندن برای دختربچه ای در ینگه ی دنیا و در یک کشور کمونیستی و یک ساعت گریه کردن به حال زار او کار ناپسندی نیست، ناپسند این است که علی رغم تلاش شما برای برقراری عدالت اجتماعی، هنوز عفریت فقر مثل گذشته در میان کپرهای قلعه گنج و رودبار جولان می دهد و توزیع پر طمطراق سهام عدالت، گریه غم انگیز هیچ کودک گرسنه ای را به خنده تبدیل نکرده و از آه هیچ کشاورز تنگدست ورشکسته ای هم نکاسته است، بلکه داشتن یک شیشه یک لیتری بنزین اگر چه به قیمت 1000 تومان هم حسرتی است که به حسرت نداشته هایشان اضافه شده است. برای اثبات ادعایم تقاضا دارم دستور فرمائید آقای شمقدری مجموعه عکسی که دانشجویان تهرانی در اردوهای تابستانی هجرت، از اوج فقر در جنوب استان کرمان تهیه کرده اند، به محضرتان بیاورد تا مطمئن شوید بچه های آمریکای لاتین حال و روزشان از بچه های ما بدتر نیست، اگر بهتر نباشد. 
آقای احمدی نژاد، دختر واکسی بولیویایی حتما در روز می تواند کفش چند عابر مهربان را برق بیندازد و پولی به دست بیاورد، اما هیچ برق امیدی در دل کودک فقیر منطقه ما دیده نمی شود او دمپایی پاره ی پلاستیکی کدام روستایی را واکس بزند؟
شما لطفا از مسئولان بانک های این منطقه بپرسید علی رغم تلاش استاندار محترم و مسئولان مربوطه، از میلیاردها تومانی که در سفر به جنوب استان کرمان در قالب طرح های زود بازده وعده فرمودید، چه مقدار توسط روستائیان فقیر جذب شده و چقدر اشتغال ایجاد کرده است؟ از 25 هزار واحد مسکونی که قرار بود تا پایان سال 86 جایگزین کپرهای فرسوده بشود، چند واحد ساخته شده است؟ چرا سیمای جمهوری اسلامی که دربست در اختیار دولت شماست، گزارشی از آفریقای ایران لااقل به طور خصوصی جهت اطلاع حضرتعالی تهیه نمی کند؟ پس این کامران نجف زاده فقط بلد است به پیرمرد کروبی طعنه پینه بزند؟!
 احمدی نژاد، می دانم که شما به شعار «عدالت اجتماعی» و «مهرورزی» تان ایمان دارید و ان شاءا... اینها شعار تبلیغاتی و انتخاباتی نبوده اند، اما حالا که تصمیم گرفته اید جهان را اصلاح کنید، اول از ایران خودمان و محروم ترین نقاط آن شروع کنید و قول آن شاعر جوان قلعه گنجی را هم بشنوید که می گوید:
«از یاد برده رمه، فصل کوچ را
چوپان نشسته شب ختم قوچ را
نخلی خمیده و دشتی ترک ترک
قحطی بریده امان بلوچ را»

http://www.ghadiri.org/archives/002021.html