خودکشی در مه

مرگ پایان کبوتر نیست

خودکشی در مه

مرگ پایان کبوتر نیست

صادقانه دروغ میگویند

  

 

در این شهر صدای پای مردمی است که همچنانکه تو را میبوسند

طناب دار تورا میبافند

مردمی که صادقانه دروغ میگویند

برای کشتن پرنده یک قیچی کافی است

  

 

 

برای کشتن  پرنده یک قیچی کافی ست. لازم نیست آن را در قلبش فرو کنی
یا گلویش را با آن بشکافی. پرهایش را بزن... خاطره پریدن با او کاری می کند که
خودش را به اعماق دره ها پرت کند

نامه از خدا

 

به: شما

تاریخ : امروز

از: رئیس

موضوع : خودت

عطف به : زندگی

من خدا هستم .

امروز من همه مشکلاتت را اداره میکنم . لطفا به خاطر داشته باش که من به کمک تو نیاز ندارم .

اگر در زندگی وضعیتی برایت پیش آید که قادر به اداره کردن آن نیستی برای رفع کردن آن تلاش نکن . آنرا در صندوق ( چیزی برای خدا تا انجام دهد ) بگذار . همه چیز انجام خواهد شد ولی در زمان مورد نظر من ، نه تو . وقتی که مطلبی را در صندوق من گذاشتی ، همواره با اضطراب دنبال (پیگیری) نکن . در عوض روی تمام چیزهای عالی و شگفت انگیزی که الان در زندگی ات وجود دارد تمرکز کن . ناامید نشو .

شاید یک روز بد در محل کارت داشته باشی : به مردی فکر کن که سالهاست بیکار است و شغلی ندارد

ممکنه غصه زودگذر بودن تعطیلات آخر هفته را بخوری : به زنی فکر کن که با تنگدستی وحشتناکی روزی دوازده ساعت ، هفت روز هفته را کار میکند تا فقط شکم فرزندانش را سیر کند

وقتی که روابط تو رو به تیرگی و بدی میگذارد و دچار یاس میشوی : به انسانی فکر کن که هرگز طعم دوست داشتن و مورد محبت واقع شدن را نچشیده

وقتی ماشینت خراب میشود و تو مجبوری برای یافتن کمک مایلها پیاده بروی : به معلولی فکر کن که دوست دارد یکبار فرصت راه رفتن داشته باشد

ممکنه احساس بیهودگی کنی و فکر کنی که اصلا برای چی زندگی میکنی و بپرسی هدف من چیه ؟ شکر گذار باش . در اینجا کسانی هستند که عمرشان آنقدر کوتاه بوده که فرصت کافی برای زندگی کردن نداشتند

وقتی متوجه موهات که تازه خاکستری شده در آینه میشی : به بیمار سرطانی فکر کن که آرزو دارد کاش مویی داشت تا به آن رسیدگی کند

ممکنه تصمیم بگیری این مطلب رو برای یک دوست هم  بفرستی :

متشکرم از شما ،

 

ممکنه در مسیر زندگی آنها تاثیری

 

بگذاری که خودت هرگز نمیدانستی

از آنچه هست لذت ببریم

 

ادیسون در سنبن پیری پس از کشف چراغ برق یکی از ثروتمندان آمریکا به شمار می رفت و درآمد سرشارش را تمام و کمال در آزمایشگاه مجهزش که ساختمان بزرگی بود هزینه می  کرد. این آزمایشگاه بزرگترین عشق پیرمرد بود

هر روز اختراعی جدید در آن شکل می گرفت تا آماده بهینه سازی و ورود به بازار شود

در همین روزها بود که نیمه های شب از اداره آتش نشانی به پسر ادیسون اطلاع دادند، آزمایشگاه پدرش در آتش می سوزد و حقیقتا کاری از دست کسی بر نمی آید و تمام تلاش ماموان فقط جلو گیری از گسترش آتش به سایر ساختمانها است

آنها تقاضا داشتند که موضوع به نحو قابل قبولی به اطلاع پیرمرد رسانده شود

پسر با خود اندیشید که احتمالا پیرمرد با شنیدن این خبر سکته می کند و لذا از بیدار کردن پیرمرد منصرف شد و خودش را به محل حادثه رساند و با تعجب دید که پیر مرد در مقابل ساختمان آزمایشگاه روی یک صندلی نشسته است و سوختن حاصل تمام عمرش را نظاره می کند

پسر تصمیم گرفت جلو نرود و پدر را آزار ندهد. او می اندیشید که پدر در بدترین شرایط عمرش بسر میبرد

ناگهان پدر سرش را برگرداند و پسر را دید و با صدای بلند و سر شار از شادی گفت: پسر تو اینجایی

می بینی چقدر زیباست!           رنگ آمیزی شعله ها را می بینی؟         حیرت آور است!          من فکر می کنم که آن شعله های بنفش به علت سوختن گوگرد در کنار فسفر به وجود آمده است!        وای ! خدای من، خیلی زیباست!       کاش مادرت هم اینجا بود و این منظره زیبا را می دید.            کمتر کسی در طول عمرش امکان دیدن چنین منظره زیبایی را خواهد داشت.        نظر تو چیه پسرم؟

پسر حیران و گیج جواب داد:       پدر تمام زندگیت در آتش می سوزد و تو از زیبایی رنگ شعله ها صحبت می کنی؟
چطـور می توانی؟ من تمام بدنم می لرزد و تو خونسرد نشسته ای؟

پدر گفت:  پسرم از دست من و تو که کاری بر نمی آید.    مامورین هم که تمام تلاششان را می کنند.      در این لحظه بهترین کار لذت بردن از منظره ایست که دیگر تکرار نخواهد شد


در مورد آزمایشگاه و باز سازی یا نو سازی آن فردا فکــر می کنیم.    الان موقع این کار نیست
به شعله های زیبا نگاه کن که دیگر چنین امکانی را نخواهی داشت!                

توماس آلوا ادیسون سال بعد مجددا در آزمایشگاه جدیدش مشغول کار بود و همان سال یکی از بزرگترین اختراع بشریت یعنی ظبط صدا را تقدیم جهانیان نمود. آری او گرامافون را درست یک سال پس از آن واقعه اختراع نمود

روحش شاد

 

کودک آزاری جنسی

گفتم که قراره یکسری فعالیتهایی رو در مورد نا امنی جنسی کودکان آغاز کنیم و نیاز به کمک و همفکری شما دوستان داریم

 

چند روز پیش یکی از دوستان ایمیلی برام فرستاد  آنچنان تکان دهنده بود که هنوز نمیتونم باور کنم!

سایتی در دبی برای افرادی که تمایل به سکس با کودکان دارن خدمات ارائه  میده!

نکته مهم اینکه این سایت به زبان فارسی  و به مدیریت یک ایرانی اداره میشه!


عکس دو کودک معصوم و فوق العاده زیبا که با آرایش شرقی و لباسهای زننده در سایت ارائه شده بود تن هر انسانی رو به لرزه میانداخت!

اسم ۲ دختر بچه ایرانی بود و این نشون میداد این مبتکر ایرانی کالای کشور خودش رو  هم ارائه میده.!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!برای دیدن این آگهی روی این آدرس کلیک کنید http://www.offstage.blogfa.com/post-46.aspx

نمیدونم به کجا داریم میرسیم.هرچی که هست اونقدر زشت و پلیده که .......

بازم ازتون میخوام با ما همکاری کنید و در مورد کودک آزاری جنسی و بهره کشی از کودکان در جهت رفع نیازهای حیوانی اگر نکته یا مطلبی دارید با ما شریکش کنید تا شاید با هم راهی برای ممانعت از این فجایع پیدا کنیم