خودکشی

پویا نعمت الهی یکشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 02:31 ب.ظ http://pooya1973.mihanblog.com

سلام. داستانی به نام تیغ مصری نوشته ام و دنبال عکس بودم که توی وبلاگم بذارم. اومدم اینجا. فکر کنم از این عکس استفاده کنم.
ممنون

[ بدون نام ] چهارشنبه 20 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 03:24 ب.ظ

سلام
من عاشق خودکشیم اما این خیلی فجیعه دیگه

سلام کاش نشونی از خودت میذاشتی برام

نیلوفر شنبه 14 دی‌ماه سال 1387 ساعت 01:06 ق.ظ

سلام.من خیلی بدبختم.خیلی.کمکم کنی. به خدا دارم میمیرم.خیانت از همه دیدم.۲ بار رگ دستمو زدم . هر بار ۸ تا بخیه خورده.نمیتونم زندگی کنم و ترو خداا کمک کنید .به ایمیل ارتباط داشته باشید.........................................................................................................................................

نیلوفر جان برات ایمیل زدم
اگر خواستی باهام در ارتباط باش

شیم شیم دوشنبه 23 دی‌ماه سال 1387 ساعت 01:57 ق.ظ http://www.sashavia.blogfa.com

سلام خودکشی به نظر من بهترین تفریحه.
من همین الان دارم از خونی که از دستم می یاد لذت می برم. البته مثل این یکی نیست.

مرضیه یکشنبه 29 دی‌ماه سال 1387 ساعت 11:32 ب.ظ http://marzi-66.blogfa.com

سلام
البته قبول دارم که مرگ بهتر از زندگیه منم تجربشو داشتم ولی چه می شه کرد دارم جون می کنم و نفس می کشم ولی از دنیایی می ترسم که بدتر از این دنیام باشه.
خدا کمکمون کنه هممونو.

نوشین سه‌شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 02:22 ب.ظ

دیروز یکی از دوستام خودشو کشت.امروز تو مدرسه و خیابونا چه خبر بود.به نظر من آدم باید یه خورده صبور باشه.نه اینکه هرچی شد یا هر مشکلی داشت سریع بره رگشو بزنه.
وا...
این دیگه چه جورشه؟

آسیه یکشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 04:27 ق.ظ

من از عشقم خیانت دیدم بد جوری بهم ریختم دنبال یه راه راحتو بدون درد می گردم خیلی تنها هستم کمکم کن توروخدا

سلام
به عقیده من هیچ چیز و هیچکس در دنیا لرزشش بالا تر از وجود خود هر آدمی نیست
پس خود با ارزشت رو فدای چیز ها و افراد بی ارزش نکن

رها چهارشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 01:24 ق.ظ http://rahayetoo.blogfa.com

عکس خیلی جالبی بود . آخرین راه رو انتخاب کرده بود . واقعا اخرین راه هست .

محمد یکشنبه 2 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 06:38 ق.ظ

من یه بار خودکشی کردم با ۱۰۰ عدد قرص دیازپام...بیشتر خودکشیا به خاطر عشقه...قسمت بود زنده بمونم....۲۴ سالمه و ۳ ساله از خودکشیم میگذره ..سه ساله دارم زجر میکشم ...تا الانشم که زنده موندم فقط بخاطر پدر و مادرم بوده دیگه بیشتر از این نمیخوام رنجشونو بشتر کنم....زندگیم شده مثل یه ادمی که روی یه لبه تیغ راه میره....دیگه هیچکی نمیتونه کمکم کنه...وقتی زندگی جهنم چه فرقی میکنه اینجا باشی یا اونجا...من هروز میمیرمو زنده میشم ...خستم ...