خودکشی در مه

مرگ پایان کبوتر نیست

خودکشی در مه

مرگ پایان کبوتر نیست

داستانک

سراسیمه و وحشت زده از خواب پرید،تمام بدنش خیس عرق شد.قلبش به شدت می تپید،صدای تلفن بود. هر وقت نیمه شب زنگ می زد حامل پیام بدی بود.به ساعت نگاه کرد 1:30 نیمه شب بود.تلفن همچنان بی رحمانه زنگ میزد.

پشت تلفن صدای خشن پرستار را  شنید که میگفت:

-اینترن عفونی

-بله

-از عفوتی مردان زنگ میزنم،تخت 3 تمام بخش رو به هم زده،معتاده و امروز مخدرنگرفته ...

خیالش راحت شد.عینکش رو به سختی پیدا کرد و کلافه وبی حوصله طی چند مرحله از جایش بلند شد .لباسهایش را پوشید و طبق عادت گوشیش را روی دوشش انداخت و خواب آلوده در حالیکه صدای کشیدن پاهایش روی زمین تنها صدایی بود که در حیاط بیمارستان می آمد به سمت بخش حرکت کرد

وارد بخش که شد،سر و صدای بیمار معتاد که به زمین و زمان و پزشک و پرستار و خودش فحش می داد را شنید.

بدون توجه به صدا به سمت ایستگاه پرستاری حرکت کرد تا برایش مخدر بنویسد!

کنار ایستگاه بیماری روی زمین نشسته بود و زنش کنارش.

نزدیکتر که رفت احساس بدی به او دست داد.

مرد تنگی نفس شدید داشت و به شدت عرق کرده بود!

زنش دلداری اش میداد و اشک میریخت.رو به زن کرد و نهیب زد:این اینجا چیکار میکنه؟چرا از روی تختش بلندش کردی؟

بی اعتنا به توضیحات زن با صدای بلند فریاد زد:این چرا اینجا نشسته؟ آقای پرستار ببریدش روی تختش!

گویی کسی صدایش را نشنید شاید هم کسی جدی نگرفت!

دوباره با صدایی بلند تر درخواستش  را تکرار کرد

پرستار پیری آمد که دست مرد را بگیرد و او را به سمت تخت هدایت کند

-لطفا با ویلچر ببریدش

زن همجنان شوهرش را دلداری میداد.

بیمار در حالت نیمه نشسته روی تخت دراز کشیده بود.دستش را گرفت تا به دنبال نبضش بگردد.هر چه میگشت پیدایش نمیکرد!سست شد و حالت آشفتگی پیدا کرد!احساس سرما ی ناگهانی وجودش را فرا گرفت!

زن شوهرش را دلداری می داد.

گوشی را روی پشت قفسه ی سینه ی مرد گذاشت!صدای "رال" هماهنگ با صدای تند و کوتاه نفسهای مرد را می شنید!

تلاش کرد فشار خون مرد را اندازه بگیرد!هرچه تلاش کرد نشد!احساس نا توانی و کرختی کرد، برای ثانیه ای تمام بدنش لرزید!

زن شوهرش را دلداری می داد.

فریاد زد:ترالی اورژانس رو بالای سر مریض بیارید!

کسی دور و برش نبود.کسی صدایش را نمیشنید!

از اتاق بیرون آمد.پیرمرد پرستار روی صندلی نشسته بود ودر حال نوشتن بود.

-                   ترالی اورژنس بالای سر مریض باشه!آمپول هیدرو کورتیزون 200 میلی ، آمپول آمینوفیلین 250 میلی در 100 سی سی سرم،مورفین 3 میلی و سرم دوپامین 10 تا 15 میکرو براش شروع کنید!

پرستار هنوز داشت می نوشت.

-  پرستار مریض رو بانده سریعتر!

- سریعتر سریع!

رفت بالای سر مرد!

زن هنوز ضجه میزد،گریه میکرد و شوهزش را دلداری میدد!

تنگی نفس مرد هر لحظه بیشتر میشد.

-الان ایست قلبی تنفسی میکنه!

با خودش گفت!

-آمبو بگ،لارنگوسکوپ،مونیتورینگ قلبی سریعتر

پرستار دست پاچه اولین دارو را تزریق کرد.

زن کنار مردش ضجه میزد،گریه می کرد ودلداری اش می داد

-آقای دکتر دیگه نفس نمی کشه!

-آمبو بگ، آمبو،مرده شور این بخشو ببرن که هیچ چیزش سر جاش نیست!

دستهایش را روی سینه ی مرد قرار داد.پرستار با آمبو بگ رسید

-هزار و یک ،هزار و دو ،هزار و سه  ،  نفس

 

زن روی زمین نشسته بود و بر سر و صورتش می زد

-من هیچکسو ندارم خدا...خدا... شوهرمو نگیری... خدا بچه هامو چیکار کنم...دکتر تو رو خدا... خدا... خدا...

هزار و یک ،هزار و دو ،هزار و سه  ،  نفس

بقیه ی بیماران به تلاش بیهوده ی او نگاه میکردند.

-دکتر تلاش نکن تموم کرده

این جمله را پرستار می گفت

عرق از پیشانی وارد چشمهایش می شد و آزارش میداد بغض گلویش را گرفته بود

هزار و یک ،هزار و دو ،هزار و سه  ،  نفس

زن  روی زمین نشسته بود و ضجه می زد

مردمکهای مرد را چک کرد:گشاد بدون پاسخ به نور

زن کنار جنازه ی شوهرش ضجه میزد!

حتی نمی دانست چگونه زن را دلداری دهد.بدون هیچ حرفی آرام چشمهای مرد را بست و از اتاق خارج شد.

علت مرگ:ایست قلبی تنفسی

علتی که منجر به علت فوت شده است:شوک کاردیوژنیک

علتی که بیمار در بخش بستری بوده:احتمال سرطان ریه،مشکلات قلبی قبلی!

گواهی فوت را امضا کرد!دیگر صدای گریه ی زن نمی آمد.

-خسته نباشید   این را گفت و بخش را ترک کرد.

صدای دشنامهای بیمار معتاد هنوز می آمد.

با خودش فکر می کرد آیا کسی هست که زن را دلداری دهد...ً

 

نظرات 1 + ارسال نظر
الیاس سه‌شنبه 17 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 12:49 ق.ظ http://hasratparvaz.blogsky.com

سلام.
داستان نبود نه ؟

اتفاقات این روزها هر چند دلخراش ولی دل کسی رو نمی لرزونه.
متاسفانه.

روز یا شب ؟
نه ای دوست غروبی ابدیست...

پست حسین پناهی هم جالب بود. می نویسم و به پنجره ام میزنم.

شاد باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد